بازار صحافها در یکی از قدیمیترین مناطق استانبول و پشت مسجد سلطان بایزید دوم قرار گرفته که از جمله قدیمیترین راستههای کتاب در جهان اسلام محسوب میگردد و در حال حاضر بازاری فعال و پویا برای فروش کتاب در این شهر محسوب میگردد.
بازار صحافها
sahaflar çarşısı
کتاب در استانبول سابقهای دیرینه دارد هرچند فرهنگ و ادبیات آنها هم پایه فرهنگ و ادبیات ایران عزیز نیست اما به هر روی خاصه در امپراطوری عثمانی رقابتی تنگاتنگ در حوزه فرهنگ و ادبیات میان این دو فرهنگ بوده است و در مواقعی این ترکها بودهاند که پیشی گرفتهاند و شاید یکی از دلایل آن مجاورت با اروپا بوده است. و از همین روی است که در خصوص صنعت چاپ و نشر کتاب سابقهای بیشتر از ایران دارند و درست همان موقع که میسیونرهای غربی و شاردن مشغول راضی کردن و چانه زنی با شاه عباس برای فروش دستگاه چاپ به پادشاه ایران بودند و البته از قرار معلوم موفق هم نشدند حدود یکصدسالی از چاپ کتاب در امپراطوری عثمانی میگذشت. که البته در دوره صفویه هم عملا اتفاق خاصی در ایران نیفتاد و تنها چند چاپخانه مسیحی و ارمنی فعالیت اندکی کردند و خیلی زود تعطیل شدند تا دوره قاجار و همت عباس میرزا که به سال ۱۲۳۳ قمری اولین کتاب چاپ سربی منتشر گردید که نتیجه آن شد که حداقل دو قرن از عثمانیها در بسط و گسترش صنعت چاپ در ایران عقبتر ماندیم. اینها را گفتم که بدانیم هم در خصوص کتابسازی البته نه به معنای امروزیاش بلکه به معنای ساخت و پرداخت کتاب و صحافی و وراقی و استنساخ و ... عثمانیها تجربههای ارزشمندی داشتند و زمانی هم که چاپ را وارد کردند خیلی زود توانست در خصوص چاپ و نشر کتاب به معنای مدرنش نیز پیشرفت کنند که البته بخش قابل توجهی از این پیشرفت را مدیون ابراهیم متفرقه مجارستانی هستند که خدمات قابل توجهی در این خصوص در امپراطوری عثمانی از خود بجای گذاشت.
در قسمت جنوب استانبول و منطقه قدیمینشین این شهر درست در پشت مسجد سلطان بایزید و در ابتدای بازار قدیم و بزرگ استانبول، بازار صحافها یکی از قدیمیترین راستههای فروش کتاب در استانبول قرار گرفته است.
مسجد سلطان بایزید
اولین بازار فروش کتاب در جهان اسلام به روایتی اولین بار در سال ۷۰۰ میلادی توسط امویان در اندلس ایجاد شده است و بعد از آن در بغداد و سومین مرکز نیز توسط امپراطوری عثمانی در همین بازار بزرگ که در حال حاضر بازار صحافها نام گرفته است.
از قرار معلوم سابقه تاسیس بازار صحافها که در سمت چپ مسجد سلطان بایزید قرار گرفته به قرن ۱۵ میلادی میرسد. زمانی که به سال ۱۴۶۰ میلادی ساخت بازار بزرگ به سرانجام میرسد همگی کتابفروشیها جمع و در همین مکان فعلی جای داده میشوند، از آنزمان تا کنون با وجود گزند حوادثی مانند آتشسوزی، این بازار محکم و استوار برجای خود باقی ماننده است.
مانند بسیاری از کشورهای اسلامی دیگر مسجد محوریت زندگی اجتماعی و تجاری مردم بوده و بسیاری از تجارتها منجمله کتاب پیرامون آن شکل میگرفته است. چنانچه در اطراف مسجد جامع دهلی میبینیم و یا در همین ایران خودمان در تهران بازارهای و راستههای اولیه کتاب در اطراف مسجدشاه سابق ظاهر و تجمیع پیدا کردهاند.
بازار صحافها نیز در کنار مسجد سلطان بایزید و حلقههای درس و بحثی بوده است که در این مسجد و پیرامون آن شکل میگرفته و به همین دلیل طی سالیان سال رونق کسب و کار کتابفروشان این راسته را دربر داشته است.
مطابق اطلاعات و گزارشاتی که اولیا چلبی (۱۶۱۱- ۱۶۸۲م.) در کتاب سیاحتنامه خود داده است بازار صحافها متشکل از حدود ۵۰ مغازه بوده که حدود ۳۰۰ نفر در آنها مشغول به فعالیت بودهاند.
برای رفتن به بازار صحافها راههای مختلفی وجود دارد که خوب راحتترین راه متروبوس و یا مترو میباشد. برای استفاده از مترو فقط کافی است رد گوگل مپ و یا نرمافزارهای مشابه آدرس بازار بزرگ یا مسجد سلطان بایزید را جستجو کنید قطعا نزدیکترین ایستگاه مترو و یا متروبوس را به شما نشان خواهد داد. در هر صورت بازار بزرگ و مسجد بایزید در بخش قدیمی استانبول و در نزدیکی مسجد ایاصوفیا و موزه طوپقاپی و ... قرار گرفته و پیدا کردنش در استانبول کاری ساده و آسان است.
من با توجه به موقعیت آپارتمانم باید مسیری را با متروبوس طی میکردم و بعد از آن ادامه مسیر را با مترو که البته در روی زمین همه مسیر را طی میکردم. بعد از طی حدود ۸ ایستگاه در ایستگاه بازار بزرگ پیاده شدم دقیقا روبروی من گند و مناره مسجد سلطان بایزید دیده میشد و شلوغی جمعیت در این ایستگاه محسوس بود. از ایستگاه خارج شدم و به سمت ورودی بازار بزرگ که دقیقا در شمال ایستگاه قرار دارد حرکت کردم.
این بازار دارای دو در میباشد یکی درب شرقی و دیگری درب غربی که درب شرقی در سمت بازار بزرگ واقع شده و درب غربی نیز در جنوب مسجد سلطان بایزید واقع گردیده است. من به سمت درب شرقی حرکت میکنم، دکهها و مغازههای اغذیه فروشی و بساط چای و قلیان و قهوه و شربت و چرخهای فروش بلال کبابی و آبپز و سیمت که نوعی شیرینی مخصوص ترکیه میباشد در ابتدای ورودی بازار قشنگ خودنمایی میکند. به ابتدای بازار که میرسی انشعابات متعددی میبینی که در اصل راستههای مختلفی هستند که هر کدام به کسب و کار مخصوصی تعلق دارند. اولین کسب و کار غالب در بازار بزرگ متعق به کفاشها هست و یکی از اولین راستهها و این کسب و کارها نیز فروش کتاب است که در ابتدای بازار قرار گرفته و سرت را که بالا بگیری خیلی زود تابلویی بر سینه دیوار روبریت میبینی که عبارت ترکی بازار صحافها و انگلیسی بازار کتابهای قدیمی بر آن نوشته شده است.
کمی جلوتر که میروم یک راسته در سمت راست من قرار گرفته و درست چند قدم جلوتر سمت چپ بازار صحافها است. ورودی سنگی و درب آهنی سیاه آن که عبارت بازار صحافها بر بالای آن روی سنگ نقش بسته و کمی پایینتر روی در آهنی نیز به همراه سال تاسیس آن یعنی (۱۴۵۸میلادی) مجدد نقش بسته دیده میشود.
روی تابلوی کوچکی در سمت چپ ورودی ساعات کاری بازار در طول هفته نوشته است که در طول هفته از ساعت ۷ صبح الی ۲۰ عصر باز است و البته روزهای یکشنبه از ساعت ۱۰ صبح الی ۱۸ عصر باز میباشد و در طول ماه و روز اول عید ماه رمضان بسته و عید قربان نیز روز اول و دوم بسته میباشد.
دو چیز در بدو ورود توجهام را جلب کرد، اول سایهبانهای تو در توی برزنتی مغازهها و دوم گربهها که تقریبا همهجای این باز بودند و خیلی راحت و بیخیال حتی روی کتابها هم لم داده بودند. در بدو ورود هشت پله نرم و کوچک را که میخواهی بالا بروی هر دو سمتت کتاب و تابلوهای مینیاتور ایستاده و نشسته نگاهت میکنند و گاه بر روی آنها کاغذهایی دست نوشته برچسب شده که قیمتشان با تخفیف را فریاد میزنند. البته رویم به دیوار در همان بدو ورود سمت چپ سرویس بهداشتی زنانه و مردانه نیز قرار گرفته که خود بهانهای برای تردد بیشتر مردم به این بازار به شمار میآید.
راهرویی کوتاه که هر دو طرفش کتابفروشی هستند و عرضش به دو متر هم نمیرسد را که طی کنید به حیاطی بزرگ میرسی که دور تا دور آن را کتابفروشیها احاطه کردهاند. مغازههای کوچکی که گاهی چهار پنج متر و نهایتا پانزده متر بیشتر نیستند و شما مغازه بزرگ نمیبینی و همگیشان بساطشان به داخل حیاط کشیده شده است و تاجایی که میتوانند کتاب و تابلوهای مینیاتورشان را به رخ در معرض دید گذاشتهاند.
در وسط حیاط سه تکه باغچه وجود دارد که در آنها درختان چنار سر به فلک کشیده و سایهای دلچسب در حیاط پراکندهاند که البته عمر درختان با توجه به ظاهرشان به یک قرن نمیرسد و البته در بخش شرقی حیاط سردیسی بیکیفیت قرار گرفته که متعلق به ابراهیم متفرقه (۱۶۷۴-۱۷۴۵م.) میباشد. ابراهیم متفرقه اسیر مجارستانی است که طی جنگهای میان امپراطوری عثمانی با اروپا اسیر میشود و چون چاپ بلد بود خیلی زود توانست در دستگاه حکومتی عثمانی جایی برای خود باز کرده و اولین چاپخانهای که کتاب به زبان ترکی چاپ میکند را در استانبول بنا مینهد. ترکها بسیار به این شخص مدیون هستند ولی خوب آنچنان که باید نسل جدید شناخت و اطلاع از او ندارد. با این حال بسیار جالب و ارزشمند است که سردیس وی در قدیمیترین بازار کتاب ترکیه قرار داده شده است. در پایه این سردیس نوشته شده «اولین چاپگر» و نام کتابهای چاپ شده توسط او نیز که ۱۷ عنوان میباشد در ذیلش آمده است.
در نگاه اول آنچه جلب توجه میکند عمدتا کتابهای قرآن و تابلوهای مینیاتور است. از قدیم خرید و فروش مینیاتور در این بازار داغ بوده است چنانچه آنتوان گالان (۱۶۴۶-۱۷۱۵م.) خاورشناس فرانسوی و مترجم کتاب هزار و یک شب به سال ۱۶۷۲میلادی سفری به استانبول داشته و از همین بازار مینیاتوری برای شاه فرانسه خریداری و ارسال نموده است.
در کنار کتابهای مذهبی که البته بازار داغی دارد و طی دفعات متعدد مراجعهام به این بازار شاهد بودم که بسیاری برای خرید قرآن به این بازار میآیند، بازار فروش کتابهای عامهپسند نیز از رونق خاصی برخوردار است. کتابهای آموزشی مانند آموزش زبان و کامپیوتر نیز بسیار دیده میشود. بازار صحافها را باید یک بازار عامهپسند کتاب دانست. بازار که البته در آن میتوانی کتابهای خاص و هنری و گرانقیمت نیز پیدا کنی و یا حتی کتابهای کهنه و دست دوم ارزشمند و حتی اشیاء عتیقه و گرانقیمت، اما آنچه حیات این بازار را تضمین میکند فروش کتابهای عامهپسند و مینیاتورهای نازل و بیکیفیت و قلمهای قرآنی و رحل و تسبیح است.
از جمله بخشهای هیجانانگیز بازار صحافها میتوان به ویترینی از سنگهای چاپ کتابهای چاپ سنگی دوره عثمانی اشاره کرد که در گوشه شمالی درب غربی قرار گرفته است و مانند موزهای توجهی هر رهگذری را جلب میکنند و البته برای من افسوس که چرا در ایران با وجود آنکه چاپ سنگی طول عمر بیشتری داشته است. هیچ سنگ به جای ماندهای از آن دوران برای حتی نمایش هم وجود ندارد.
از درب غربی که خارج شوی تقریبا با همان شکل و شمایل درب شرقی مواجه خواهی شد ورودی سنگی با دری آهنی که بالایش نام بازار نوشته شده است و روبریت بر روی سکویی که ارتفاعی کمتر از نیم متر دارد درخت چناری کهنسال میبینی که دور تا دورش را سکو فراگرفته و مکانی عالی برای استراحت و لذت بردن از سایهاش فراهم شده است.
آنطرفتر مسجد سلطان بایزید استوار ایستاده است. این مسجد به دستور بایزید دوم، سلطان و خلیفه امپراطوری عثمانی که از سال ۱۵۰۱ الی ۱۵۰۶ ساخت آن بطول انجامیده است. مقبره سلطان بایزید دوم در پشت باغ همین مسجد قرار گرفته است.
sahaflar çarşısı
کتاب در استانبول سابقهای دیرینه دارد هرچند فرهنگ و ادبیات آنها هم پایه فرهنگ و ادبیات ایران عزیز نیست اما به هر روی خاصه در امپراطوری عثمانی رقابتی تنگاتنگ در حوزه فرهنگ و ادبیات میان این دو فرهنگ بوده است و در مواقعی این ترکها بودهاند که پیشی گرفتهاند و شاید یکی از دلایل آن مجاورت با اروپا بوده است. و از همین روی است که در خصوص صنعت چاپ و نشر کتاب سابقهای بیشتر از ایران دارند و درست همان موقع که میسیونرهای غربی و شاردن مشغول راضی کردن و چانه زنی با شاه عباس برای فروش دستگاه چاپ به پادشاه ایران بودند و البته از قرار معلوم موفق هم نشدند حدود یکصدسالی از چاپ کتاب در امپراطوری عثمانی میگذشت. که البته در دوره صفویه هم عملا اتفاق خاصی در ایران نیفتاد و تنها چند چاپخانه مسیحی و ارمنی فعالیت اندکی کردند و خیلی زود تعطیل شدند تا دوره قاجار و همت عباس میرزا که به سال ۱۲۳۳ قمری اولین کتاب چاپ سربی منتشر گردید که نتیجه آن شد که حداقل دو قرن از عثمانیها در بسط و گسترش صنعت چاپ در ایران عقبتر ماندیم. اینها را گفتم که بدانیم هم در خصوص کتابسازی البته نه به معنای امروزیاش بلکه به معنای ساخت و پرداخت کتاب و صحافی و وراقی و استنساخ و ... عثمانیها تجربههای ارزشمندی داشتند و زمانی هم که چاپ را وارد کردند خیلی زود توانست در خصوص چاپ و نشر کتاب به معنای مدرنش نیز پیشرفت کنند که البته بخش قابل توجهی از این پیشرفت را مدیون ابراهیم متفرقه مجارستانی هستند که خدمات قابل توجهی در این خصوص در امپراطوری عثمانی از خود بجای گذاشت.
در قسمت جنوب استانبول و منطقه قدیمینشین این شهر درست در پشت مسجد سلطان بایزید و در ابتدای بازار قدیم و بزرگ استانبول، بازار صحافها یکی از قدیمیترین راستههای فروش کتاب در استانبول قرار گرفته است.
مسجد سلطان بایزید
اولین بازار فروش کتاب در جهان اسلام به روایتی اولین بار در سال ۷۰۰ میلادی توسط امویان در اندلس ایجاد شده است و بعد از آن در بغداد و سومین مرکز نیز توسط امپراطوری عثمانی در همین بازار بزرگ که در حال حاضر بازار صحافها نام گرفته است.
از قرار معلوم سابقه تاسیس بازار صحافها که در سمت چپ مسجد سلطان بایزید قرار گرفته به قرن ۱۵ میلادی میرسد. زمانی که به سال ۱۴۶۰ میلادی ساخت بازار بزرگ به سرانجام میرسد همگی کتابفروشیها جمع و در همین مکان فعلی جای داده میشوند، از آنزمان تا کنون با وجود گزند حوادثی مانند آتشسوزی، این بازار محکم و استوار برجای خود باقی ماننده است.
مانند بسیاری از کشورهای اسلامی دیگر مسجد محوریت زندگی اجتماعی و تجاری مردم بوده و بسیاری از تجارتها منجمله کتاب پیرامون آن شکل میگرفته است. چنانچه در اطراف مسجد جامع دهلی میبینیم و یا در همین ایران خودمان در تهران بازارهای و راستههای اولیه کتاب در اطراف مسجدشاه سابق ظاهر و تجمیع پیدا کردهاند.
بازار صحافها نیز در کنار مسجد سلطان بایزید و حلقههای درس و بحثی بوده است که در این مسجد و پیرامون آن شکل میگرفته و به همین دلیل طی سالیان سال رونق کسب و کار کتابفروشان این راسته را دربر داشته است.
مطابق اطلاعات و گزارشاتی که اولیا چلبی (۱۶۱۱- ۱۶۸۲م.) در کتاب سیاحتنامه خود داده است بازار صحافها متشکل از حدود ۵۰ مغازه بوده که حدود ۳۰۰ نفر در آنها مشغول به فعالیت بودهاند.
برای رفتن به بازار صحافها راههای مختلفی وجود دارد که خوب راحتترین راه متروبوس و یا مترو میباشد. برای استفاده از مترو فقط کافی است رد گوگل مپ و یا نرمافزارهای مشابه آدرس بازار بزرگ یا مسجد سلطان بایزید را جستجو کنید قطعا نزدیکترین ایستگاه مترو و یا متروبوس را به شما نشان خواهد داد. در هر صورت بازار بزرگ و مسجد بایزید در بخش قدیمی استانبول و در نزدیکی مسجد ایاصوفیا و موزه طوپقاپی و ... قرار گرفته و پیدا کردنش در استانبول کاری ساده و آسان است.
من با توجه به موقعیت آپارتمانم باید مسیری را با متروبوس طی میکردم و بعد از آن ادامه مسیر را با مترو که البته در روی زمین همه مسیر را طی میکردم. بعد از طی حدود ۸ ایستگاه در ایستگاه بازار بزرگ پیاده شدم دقیقا روبروی من گند و مناره مسجد سلطان بایزید دیده میشد و شلوغی جمعیت در این ایستگاه محسوس بود. از ایستگاه خارج شدم و به سمت ورودی بازار بزرگ که دقیقا در شمال ایستگاه قرار دارد حرکت کردم.
این بازار دارای دو در میباشد یکی درب شرقی و دیگری درب غربی که درب شرقی در سمت بازار بزرگ واقع شده و درب غربی نیز در جنوب مسجد سلطان بایزید واقع گردیده است. من به سمت درب شرقی حرکت میکنم، دکهها و مغازههای اغذیه فروشی و بساط چای و قلیان و قهوه و شربت و چرخهای فروش بلال کبابی و آبپز و سیمت که نوعی شیرینی مخصوص ترکیه میباشد در ابتدای ورودی بازار قشنگ خودنمایی میکند. به ابتدای بازار که میرسی انشعابات متعددی میبینی که در اصل راستههای مختلفی هستند که هر کدام به کسب و کار مخصوصی تعلق دارند. اولین کسب و کار غالب در بازار بزرگ متعق به کفاشها هست و یکی از اولین راستهها و این کسب و کارها نیز فروش کتاب است که در ابتدای بازار قرار گرفته و سرت را که بالا بگیری خیلی زود تابلویی بر سینه دیوار روبریت میبینی که عبارت ترکی بازار صحافها و انگلیسی بازار کتابهای قدیمی بر آن نوشته شده است.
کمی جلوتر که میروم یک راسته در سمت راست من قرار گرفته و درست چند قدم جلوتر سمت چپ بازار صحافها است. ورودی سنگی و درب آهنی سیاه آن که عبارت بازار صحافها بر بالای آن روی سنگ نقش بسته و کمی پایینتر روی در آهنی نیز به همراه سال تاسیس آن یعنی (۱۴۵۸میلادی) مجدد نقش بسته دیده میشود.
روی تابلوی کوچکی در سمت چپ ورودی ساعات کاری بازار در طول هفته نوشته است که در طول هفته از ساعت ۷ صبح الی ۲۰ عصر باز است و البته روزهای یکشنبه از ساعت ۱۰ صبح الی ۱۸ عصر باز میباشد و در طول ماه و روز اول عید ماه رمضان بسته و عید قربان نیز روز اول و دوم بسته میباشد.
دو چیز در بدو ورود توجهام را جلب کرد، اول سایهبانهای تو در توی برزنتی مغازهها و دوم گربهها که تقریبا همهجای این باز بودند و خیلی راحت و بیخیال حتی روی کتابها هم لم داده بودند. در بدو ورود هشت پله نرم و کوچک را که میخواهی بالا بروی هر دو سمتت کتاب و تابلوهای مینیاتور ایستاده و نشسته نگاهت میکنند و گاه بر روی آنها کاغذهایی دست نوشته برچسب شده که قیمتشان با تخفیف را فریاد میزنند. البته رویم به دیوار در همان بدو ورود سمت چپ سرویس بهداشتی زنانه و مردانه نیز قرار گرفته که خود بهانهای برای تردد بیشتر مردم به این بازار به شمار میآید.
راهرویی کوتاه که هر دو طرفش کتابفروشی هستند و عرضش به دو متر هم نمیرسد را که طی کنید به حیاطی بزرگ میرسی که دور تا دور آن را کتابفروشیها احاطه کردهاند. مغازههای کوچکی که گاهی چهار پنج متر و نهایتا پانزده متر بیشتر نیستند و شما مغازه بزرگ نمیبینی و همگیشان بساطشان به داخل حیاط کشیده شده است و تاجایی که میتوانند کتاب و تابلوهای مینیاتورشان را به رخ در معرض دید گذاشتهاند.
در وسط حیاط سه تکه باغچه وجود دارد که در آنها درختان چنار سر به فلک کشیده و سایهای دلچسب در حیاط پراکندهاند که البته عمر درختان با توجه به ظاهرشان به یک قرن نمیرسد و البته در بخش شرقی حیاط سردیسی بیکیفیت قرار گرفته که متعلق به ابراهیم متفرقه (۱۶۷۴-۱۷۴۵م.) میباشد. ابراهیم متفرقه اسیر مجارستانی است که طی جنگهای میان امپراطوری عثمانی با اروپا اسیر میشود و چون چاپ بلد بود خیلی زود توانست در دستگاه حکومتی عثمانی جایی برای خود باز کرده و اولین چاپخانهای که کتاب به زبان ترکی چاپ میکند را در استانبول بنا مینهد. ترکها بسیار به این شخص مدیون هستند ولی خوب آنچنان که باید نسل جدید شناخت و اطلاع از او ندارد. با این حال بسیار جالب و ارزشمند است که سردیس وی در قدیمیترین بازار کتاب ترکیه قرار داده شده است. در پایه این سردیس نوشته شده «اولین چاپگر» و نام کتابهای چاپ شده توسط او نیز که ۱۷ عنوان میباشد در ذیلش آمده است.
در نگاه اول آنچه جلب توجه میکند عمدتا کتابهای قرآن و تابلوهای مینیاتور است. از قدیم خرید و فروش مینیاتور در این بازار داغ بوده است چنانچه آنتوان گالان (۱۶۴۶-۱۷۱۵م.) خاورشناس فرانسوی و مترجم کتاب هزار و یک شب به سال ۱۶۷۲میلادی سفری به استانبول داشته و از همین بازار مینیاتوری برای شاه فرانسه خریداری و ارسال نموده است.
در کنار کتابهای مذهبی که البته بازار داغی دارد و طی دفعات متعدد مراجعهام به این بازار شاهد بودم که بسیاری برای خرید قرآن به این بازار میآیند، بازار فروش کتابهای عامهپسند نیز از رونق خاصی برخوردار است. کتابهای آموزشی مانند آموزش زبان و کامپیوتر نیز بسیار دیده میشود. بازار صحافها را باید یک بازار عامهپسند کتاب دانست. بازار که البته در آن میتوانی کتابهای خاص و هنری و گرانقیمت نیز پیدا کنی و یا حتی کتابهای کهنه و دست دوم ارزشمند و حتی اشیاء عتیقه و گرانقیمت، اما آنچه حیات این بازار را تضمین میکند فروش کتابهای عامهپسند و مینیاتورهای نازل و بیکیفیت و قلمهای قرآنی و رحل و تسبیح است.
از جمله بخشهای هیجانانگیز بازار صحافها میتوان به ویترینی از سنگهای چاپ کتابهای چاپ سنگی دوره عثمانی اشاره کرد که در گوشه شمالی درب غربی قرار گرفته است و مانند موزهای توجهی هر رهگذری را جلب میکنند و البته برای من افسوس که چرا در ایران با وجود آنکه چاپ سنگی طول عمر بیشتری داشته است. هیچ سنگ به جای ماندهای از آن دوران برای حتی نمایش هم وجود ندارد.
از درب غربی که خارج شوی تقریبا با همان شکل و شمایل درب شرقی مواجه خواهی شد ورودی سنگی با دری آهنی که بالایش نام بازار نوشته شده است و روبریت بر روی سکویی که ارتفاعی کمتر از نیم متر دارد درخت چناری کهنسال میبینی که دور تا دورش را سکو فراگرفته و مکانی عالی برای استراحت و لذت بردن از سایهاش فراهم شده است.
آنطرفتر مسجد سلطان بایزید استوار ایستاده است. این مسجد به دستور بایزید دوم، سلطان و خلیفه امپراطوری عثمانی که از سال ۱۵۰۱ الی ۱۵۰۶ ساخت آن بطول انجامیده است. مقبره سلطان بایزید دوم در پشت باغ همین مسجد قرار گرفته است.
جمعه ۲۳ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۳۴